لحظه های بیتابی

همیشه اون چیزایی که  آرومم میکرد و دووس داشتم که بهم بگن(!!) ، همونهارو به دیگران اس می دادم:

_ دوستت دارم

_ اصلن می دزدمت..

_ کنارت دراز میکشم و با موهات بازی میکنم. با انگشتم خط لبتتُ ناز میکنم. میبوسمشون...

_ از پشت میگیرمت تو بغلم و فشارت میدم به خودم...

_ تووی خوابت آرووم از لبات بووســه میگیرم ..

_ ...........

_________________________

مـن اشک ها و سـرفه های تـازه ای دارم..

ممنـون کـه خـوب آب و هـوایم را عـوض کردی..!!

(سهیل مهدیانی)

نظرات 1 + ارسال نظر

همین که چمدانت را بر می داری، همه می پرسند می خواهی کجا بروی?!
اما وقتی یک عمر تنهایی، هیچ کسی از تو نمی پرسد کجایی!
انگار همین چمدان لعنتی، تمام ترس مردم از سفر است!
هیچ کسی از تنهایی تو نمی ترسد..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.