همین لحظه ها

وقتـی کتابی جذبم میکنه دیگه فکر ُ ذهنمـُ درگیر میکنه و باید تمومـش کنم !

_ حالا که تابلو تمام شده بود دیگر مرا نمی خواست. (ص242)

این کتاب هم تموم شد؛ دختـری با گوشواره مروارید ..!


نظرات 2 + ارسال نظر
نادم سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 03:00 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

حرفها تکراری است
مدتی است که اینگونه است

مدتی است میان هجمه واژه ها وثانیه ها دست به گریبانم

مدتی است لحظاتی میخواهم تمام بودنم را عق بزنم وبالا بیاورم

مدتی است دیگر لبخندی معنای شکفتن ندارد

مدتی است انتظار دردناکترین غم دنیاست

مدتی است هستم ولی به ظاهر

مدتی است هر عابری غم چشمانم را از پشت عینک سیاهم میخواند

مدتی است غمی قبیله مهر بانی را فرا گرفته

مدتی است

بی خیال مدتها

من خودم درگیر همین مدتها شده ام

منتظر

منتظر دستی که از غیب می آید

ومن هیچگاه نمیتوانم آنرا بفهمم

منتظرم

مدتهاست

ی عوضیِ تاخرخره پُر! یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 08:17 ب.ظ http://motaham.blogfa.com

اوهوم:)
حیف ک فعلن وخت واس کتاب خریدن و خوندن نیس:|

تنبلی ؟؟؟!!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.