بدون هیچ عنوانی !

خیلی دوس دارم غرور یک عده شکسته بشه و همونجور که با من رفتار کردن ، همون رفتار به همون شکل و حتـی بدتــرش سرشون بیاد ..!!!


پ.ن 1 :چن شب پیش نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم برم ... و رفتم !!

پ.ن 2: یکی منو از توی غار تنهاییم در بیاره ..!! 

پ.ن 3 : . . .

گوشـه هایی از یک کتاب ..

- عیبی ندارد. عشقت به او مال ِ خود توست. به تو تعلق دارد. حتا اگر هم میریام آن را نپذیرد، نمیتواند در عشق ِ تو تغییری به وجود آورد. فقط از آن سود نبرده است، همین. مومو ، هر چه را که به دیگران بدهی همیشه مال ِ توست ؛ چیزی را که نگه داری ، برای همیشه از دست رفته است!

___________ 

آقا ابراهیم و گل های کتابش .... اریک امانوئل اشمیت ... ص39

لحظه های بیتابی

دیروز آخرین فرصت واسه شرکت توی مصاحبه استخدامی فرودگاه ِ تهران بود ..!!

حتی دیگه رفتن به کتاب فروشی و خرید کتاب هم آرومم نمیکنه !! و حتی پیاده رفتن‌هام ..!!

خیلی خستــه‌م و تنهــایی داره آزارم میده ؛ خیلـــی ...!!
اینکه دیگه دلخوشیی وجود نداره بده ؛ خیلی ..!

اینکه کسی نیست که ................................................................

...............................................................................................

...................................................................!!

بودنهایی سخت ..

آتیشــی که بخـوابه دیگـه آتیش نیس ؛ خاکستــره !! یک ذغال ِ سرد..!!

همین لحظه ها

همـه ی اخطارها زنگ ندارند..!

گاهـی "سکوت" آخـرین اخطار است ..!!

لحظه های بیتابی

یکی از سخترین کارای دنیا اینه که به دیگرون بفهمونی که دقیقا چه مرگته ..!

توی همون حالتای چه مرگمه ، توی ِ دلتنگی و ناآرومی‌هام خیلی دوسدارم یکی با موهام بازی کنه و آغوشش مال بغضای من باشه...!!

____________

آهنگها تنهایی را تسکین میدهند اما تسکین تنهایی ، تسکین درد نیست...!!

و کاش آهنگها این قابلیتو داشتن که میتونستن تنهایی رو تسکین بدن..!

کاش اصلن تنهایی وجود نداشت و حتی دردی ..!!!

بدون هیچ عنوانی !

البته که تا مردم ِ ایران موضوع  " ریختن آب یخ .." حسابی شورش ُ در نیارن ول کن ماجرا نیستن

 و اصلا اصلا نباید بهشون خـُـرده بگیری چون فقط چشمشون به دستِ این و اون میچرخه ..!!

کاش بجای این اداهای مزخرفشون فقط یک سرچ کنن ببینن این بیماری ALS اصلن چی هست و اون افراد مبتلا چه درگیریهایی دارن ! 

یکم، فقط یکم فکر کنن ( که البته عقل جماعت ایرونی به چشمش هست تا ..!!) خیلی به دردشون میخوره تا اینکه از خودشون فیلم بگیرن و بعدش آپ کنن ..!!!

یه چیز دیگه هم هست اون اینه که اون فیلمها لایک خورش بیشتره ..!!!!

_______________________________________________ 

این بیماری در سلسله اعصاب رابط بین مغز و ماهیچه ها که سلول های این عصب ها را به تدریج از کار می اندازند و علائم مغزی را به ماهیچه ها نمی رسانند. بدین ترتیب ماهیچه ها که ایجاد کننده حرکت در بدن می باشند، به تدریج لاغر تر و کم قدرت تر می شوند؛ کارآئی شان پیوسته کمتر و کمتر گشته و سرانجام به کلی از بین می رود.

گوشـه هایی از یک کتاب ..

صحبت از آزادی را زیاد خواهی شنید. این جا، پیش ما، کلمهء آزادی هم مثل عشق کلمه مبهمی است و عشق همان طور که برایت گفتم از همهء کلمات مبهم‌تر است. با انسانهایی برخورد خواهی کرد که برای آزادی خود را تکه تکه میکنند، شکنجه و عذاب و حتی مرگ را تحمل می نمایند...

ص54 // نامه به کودکی که هرگز زاده نشد.. // اوریانا فالاچی

__________________________


اینجا هرکس موجبات رنج کسی را فراهم می آورد. اگر این کار را نکنند از پا خواهند افتاد... ص61

زمانهای متوقف شده ..

مثل همچین موقعهایی ، پارسال ، رسیده بودم شیراز...!

 دنبال ی خونه میگشتم که اون خونه رویایی پیدا شد ..! 

تنها خونه ای که تونس روح منو درگیر خودش کنه همونجا بود ..!!!

اونجا رو میخوام و از این شهر و خونه هاش بیزارمـــــ ..!!!

بدون هیچ عنوانی !

همینجوری ؛ فال حافظ ؛ شبی که روز تولدم تموم شد..!!


جهان پیر است و بی بنیاد ازین فرهادکش فریاد /// که کرد افسوس و نیرنگش ملول از جان شیرینم

نیازهایی از جنس ِ درد !

فک کـن همچیــن حسـی ُ  واسه هدیه بهـت بــِــدن...!

... آنم آرزوست !

مثلا فردا روز تولـدمه ....!!

بدون هیچ عنوانی !

بخشمو چن روزه که عوض کردم....!

دیروز نفهمیدم چجوری ساعت یک شد و بعدشم واسه کارای باقیمونده بخش قبلیم تا 5ونیم موندم !

ولی تا رسیدم خونه ، پاهام از درد بیتاب شده بود ..!! 

شیفت امروزم پر استرس بود ولی از عهده ش بر اومدم ! فقط زمان کم آوردم ..!!

اینکه توی بخش اعصاب، همکارام اینقدر آژیته و پر سروصدان خیلی واسم تعجبه !! 

ولی بهشون حق میدم اونجا از یک بچه یکی دوساله بستری میشه تا 70-80 ساله ..! 

بیمار ام اس ، صرع ، داخلی اعصاب ، انواع جراحی های مغز و.....


آهنگایی خاص ..

بعضی وقتا این آهنگــها بــد آروومت میکنــه ..!!!

همین لحظه ها

مدتها بود که هیچ اصراری نداشتم به داشتن هیچ چیز و هیچ کس!

اصراری نداشتم به فهمیده شدن ، به درک شدن و درک کردن..!

و حتی اصراری نداشتم به بودن ِ یک گوش شنوا که شنونده ی غصه ها و دلتنگیهام باشه ..!

و حتی اصرار نمیکردم تا کسی دوست و رفیقم بشه ..!!

ولی حالا...!

آدمها هر چقدر بهشون اصرار کنین تا کنارت باشن ، بیشتر حریص میشن به اینکه تو رو بشکنن و خرد کنن..!!


همین لحظه ها

اگه چشم و دلتون اهل ِ آسمون باشه ، شبا توی راه که هستین، ماه و ستاره ها باهاتون حرف میزنن !!

اینکه جذب آسمون میشید یک چیز خاصه !!

 اونم توی  یک جاده کویری ..!!

آه از آسمون ِ شب ...!

بدون هیچ عنوانی !

وقتـی حالت خوب نباشـه و بری توی فاز خواب !! و شکار ِ گوشـــی بشــی ..!!!

 

 

گوشـه هایی از یک کتاب ..

وقتی قیافه ی تازه ای را می بینم ، کسی در من زنگ خطر را به صدا در می آورد: « خطر، آهسته برانید! » 

حتی وقتی هم که احساس دوستی قوی است ، باز هم احتیاط می کنم .

_ _ _ _ _ _ _ _ 

سقوط // آلبر کامو// ص43

________________________________ 


زندگی برایم سهولت خود را از دست می داد: وقتـی جسم افسرده است ، قلب ناتوان می شود.

_ _ _ _ _ _ _ _

سقوط // آلبر کامو // ص70

همین لحظه ها

دیروز بعد ِ ناآرومی ِ سرکار، بعد ِ خواب پریشون ِ عصرم ، بعد ِ آماده شدن به سمت سینما ، بعد ِ تا دم در ِ سینما رفتن و نرفتــن ، 

بعد ِ راه کج کردن سمتِ کتابفروشی ( جایی که آرومم میشدم !) ، بعد ِ آرامش نداشتن توی کتابفروشی و خرید چن تا کتاب،

 بعد ِ تنهایی رفتن به کافی شاپ ، بعد ِ خوردنی یک میلک شیک توت فرنگی همراه با بغض و اشک ، 

بعد ِ یک پیاده روی ِ یک ساعته ، بعد ِ ........ ، بازم نا آروممــ !!

همین لحظه ها

وقتـی کتابی جذبم میکنه دیگه فکر ُ ذهنمـُ درگیر میکنه و باید تمومـش کنم !

_ حالا که تابلو تمام شده بود دیگر مرا نمی خواست. (ص242)

این کتاب هم تموم شد؛ دختـری با گوشواره مروارید ..!